کد مطلب:254160 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:236

فضایل امام علی النقی
شیخ طوسی از كافور، خادم امام هادی (علیه السلام) روایت كرده كه می گفت: حضرت امام علی النقی (علیه السلام) فرمود: كافور! فلان سطل را در فلان محل بگذار كه موقع نماز، من با آن آب وضو بگیرم برو دنبال این كار و انجامش بده و وقتی كه برگشتی سطل را در آن جا بگذار آماده باشد تا موقع نماز، من با آن وضو بگیرم. بعد آن حضرت رفت و در جایی بر روی حصیری خوابید و من فراموش كردم كه آن سطل را پر از آب كنم و در آن مكان قرار دهم. آن شب، شب سردی بود. یك دفعه یادم افتاد كه آن حضرت، برای نماز برخاسته بود برای نماز و من آن سطل را پر از آب نكردم و در آن محل قرار ندادم. وقتی كه یادم



[ صفحه 25]



افتاد سریع از جای خودم دور شدم كه مبادا حضرت مرا سرزنش كند و وقتی رفتم ناراحت شدم كه امام هادی (علیه السلام) چگونه می خواهد در آن هوای سرد وضو بگیرد چون آب خیلی سرد بود. در این فكر بودم كه یك دفعه امام هادی (علیه السلام) مرا صدا زد، البته با صدای خشمگین من گفتم: خدایا چه بهانه ای برای این كار بیاورم. بعد با ترس به خدمت آن حضرت رفتم. حضرت هادی (علیه السلام) به من فرمودند: «وای بر تو آیا تو نمی دانی كه ما وضو می گیریم مگر با آب سرد تو برای من آب را گرم كرده ای و داخل سطل ریخته ای؟ گفتم: به خدا سوگند كه من نه سطل را در آنجا گذاشتم و نه آب گرم داخل آن ریختم، امام فرمود: «الحمد ا... به خدا قسم ما هیچ وقت خدا را فراموش نخواهیم كرد.»

یكی دیگر از فضیلت های امام هادی (علیه السلام) را روایت كرده اند: به متوكل گفتند: هیچ كس این كار را در مورد حضرت امام هادی (علیه السلام)، نمی كند كه تو با خود می كنی در مورد چون وقتی كه وارد منزل تو می شود هر كس كه در خانه ی توست به امام هادی (علیه السلام) خدمت می كند به حدی كه نمی گذارند پرده



[ صفحه 26]



را خودش بلند كند و در را باز كند و داخل منزل تو شود و مردم می گویند كه اگر خلیفه به امام هادی اعتقاد نداشت و او را قبول نداشت این گونه رفتار نمی كرد. بگذار وقتی كه امام وارد شد خودش پرده را كنار بزند و در را باز كند و داخل شود همان طور كه دیگران وارد خانه ی تو می شوند. متوكل فرمان داد: هنگامی كه امام هادی (علیه السلام) در حال وارد شدن بود كسی به پیشواز او نرود و به او كمك نكند. متوكل یك نویسنده ی تاریخ را به خانه ی خود دعوت كرد و به او گفت: هر چه امروز در این خانه اتفاق می افتد، تو بنویس. وقتی كه امام هادی (علیه السلام) وارد خانه ی متوكل شد پرده ی جلوی در، با، بادی كه می وزید كنار رفت و امام برای وارد شدن به خانه ی متوكل هیچ گونه ناراحتی و سختی احساس نكرد و هنگام خروج امام هادی (علیه السلام)، پرده با وزیدن همان باد به طور خلاف باز شد و امام هادی (علیه السلام) باز بدون سختی از آن خانه خارج شد. متوكل هنگامی كه این صحنه ها را دید به اطرافیانش دستور داد: از این به بعد به همان رفتار گذشته عمل كنید و به آن حضرت احترام بگذارید.

امین الدین طبرسی از محمد بن حسن اشتر علوی روایت



[ صفحه 27]



كرده است كه گفت: من و پدرم نزدیك خانه ی متوكل ایستاده بودیم من در آن زمان كودك بودم و جماعتی از آل جعفر، عباسیون و طالبیون در آنجا حضور داشتند. همه منتظر بودیم كه حضرت امام هادی (علیه السلام) وارد شود، بعضی از آن جماعت به بعضی دیگر می گفتند: ما چرا برای این پسر پیاده شویم، او نه سنش از ما بیشتر و نه شرافتش بیشتر است. به خدا سوگند برای او پیاده نخواهیم شد. ابو هاشم جعفری گفت: به خدا سوگند وقتی كه او را ببینید پیاده خواهید شد؛ در حالی كه خوار و ذلیل هستید.

چند لحظه بعد امام هادی (علیه السلام) وارد شد. وقتی كه آن جماعت، نگاهشان به امام افتاد همگی از اسب هایشان پیاده شدند و احترام گذاشتند، ابوهاشم جعفری به آن جماعت فرمود: آیا شما نگفتید كه برای او؛ پیاده نمی شویم پس چه شد، چرا پیاده شدید؟ گفتند: به خدا سوگند كه نتوانستیم جلوی خود را بگیریم و بی اختیار پیاده شدیم.



[ صفحه 28]